قاصدک،قاصدک...هان!چه خبر آوردی؟! خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي...ودلـــــــــــــم را به نقطه اي که خيرم در آن است متوجه ساز .
| ||
گفت دانایى که گرگى خیره سر لاجرم جارى است پیکارى بزرگ زور بازو چاره این گرگ نیست اى بسا انسان رنجور و پریش اى بسا زور آفرین مردِ دلیر هرکه گرگش را دراندازد به خاک هرکه با گرگش مدارا مىکند هرکه از گرگش خورد دائم شکست در جوانى جان گرگت را بگیر روز پیرى گرکه باشى همچو شیر اینکه مردم یکدگر را مىدرند اینکه انسان هست این سان دردمند این ستمکاران که با هم همرهند گرگها همراه و انسانها غریب [ سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۴ ] [ 1:26 ] [ زینب جون ]
|
||
[ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |